اگر قرار بود دوباره متولد بشی دوست داشتی
دختر باشی ؟!
یا پسر؟!
نحوه نشستن برخی مردان ایرانی در تاکسی...!
ای بابا... ای بابا... ای بابا....آخه این انصافه؟؟!!!
برادر من هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند دیگه...!!!
یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم بعد یکدفعه رهاش کنیم چون
خرد میشه میشکنه و آهسته میمیره .
یادمون باشه که قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم تا کسی که به ما
تکیه کرده سرش درد نگیره
یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عمل کنیم .
یادمون باشه هیچوقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم به راه نذاریم
چون امکان داره زیاد نتونه طاقت بیاره .
یادمون باشه اگه کسی دوستمون داشت بهش نگیم برو نمیخوام ببینمت چون
زندگیش رو ازش میگیریم....یادمون باشه......!!!
چه زود دیر میشود!
در باز شد... برپا ! ... برجا!!
درس اول: بابا آب داد،ما سیراب شدیم.
بابا نان داد،ما سیر شدیم...
اکرم و امین چقدر سیب و انار داشتند در سبد مهربانی شان...
و کوکب خانم چقدر مهمان نواز بود
و چقدر همه منتظر آمدن حسنک بودند...
کوچه پس کوچه های کودکی را به سرعت طی کردیم و در زندگی گم شدیم...!
همه زیبایی ها رنگ باخت....!!!
و در زمانه سنگ و سیمان قلب هایمان یخ زد!
نگاهمان سرد شد و دستانمان خسته...
دیگر باران با ترانه نمی بارد!
و ما کودکان دیروز دلتنگ شدیم، زرد شدیم،پژمردیم....
و خشکزار زندگیمان تشنه آب شد...
و سالهاست وقتی پشت سرمان را نگاه می کنیم، جز ردپایی از خاطرات خوش بچگی ، نمی یابیم، و در ذهنمان جز همهمه زنگ تفریح، طنین صدایی نیست...!
و امروز چقدر دلتنگ آن روزهاییم و هرگز نفهمیدیم ،
چرا برای بزرگ شدن این همه بی تاب بودیم!!!!؟؟؟؟!!!!
یه نفر برای بازدید میره به یه بیمارستان روانی ؛ اول مردی رو میبینه که یه گوشه ای نشسته و هر چند دقیقه آروم سرشو به دیوار میزنه و زیر لب میگه : لیلا … لیلا … لیلا …
مرد میپرسه : این آدم چشه ؟
میگن : یه دختری رو میخواسته به اسم لیلا که بهش ندادن ، اینم به این روز افتاده !
مرد و همراهاش به طبقه بالا میرن و مردی رو میبینه که توی یه جایی شبیه به قفس به غل و زنجیر بستنش و در حالیکه سعی میکنه زنجیرها رو پاره کنه با خشم فریاد میزنه : لیلا … لیلا … لیلا …
بازدید کننده با تعجب میپرسه : این یکی دیگه چشه ؟
میگن : اون دختری رو که به اون یکی نداده بودن ، دادن به این !!!
بله یه همچین موجودات لطیفین این دخترا ...
دروغ سرچشمه همه گناهان
دروغ سرچشمه نفاق است
دروغ نابود كننده سرمايه اطمينان است
دروغ در رديف شرک به خدا
دروغ از پستى انسان است
دروغ سبب خرابي ايمان مي شود
دروغ بدترين بيماري
دروغ بدترين رباها
دروغ فراموشي مي آورد
سلام دوستان
چرا یه سر به رفیقاتون نمیزنید
یه زنگی، پیامی چیزی خیلی تاثیر داره هااا
مثلا همین مدیر وبلاگمون
کی میدونست اینجوری شده؟
ولی نگران نباشید الان دو روزه که مرخص شده ما هم از طرف تمام بچه ها رفتیم عیادت:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ایشون پنج شنبه هفته پیش تو باشگاه ورزشی دچار مصدومیت شدن که موجب شکستگی نازک نی و پارگی تاندون شده
البته حال ایشون الان خوبه و از اینکه بچه ها به یادشون بودن تشکر کردن :)
واقعا خوشا به حالشون
ما که میرفتیم سلمونی یه آقایی با سه متر سیبیل بود
که یه تخته میذاشت رو صندلی ما میشستیم روش !
از ترس اینکه یارو نخورتمون ساکت بودیم
چاکر همتونم دربست !
این چینی مینیا همینجوریش دوقلو خدایی هستن
حالا اینا که دیگه واقعا چار قلو شدن دیگه یه مصیبتیه !
تنها راه تفکیک همین بوده ظاهرا :))
میدونم خودتونم فهمیدین که اینجا خوابگاه دانشجوییه !
ای جانم ^-^
چه کیفی میکنن باهم
امان از این آدما
استاد اومده سر کلاس میگه:
بچه ها این درسه سختیه و عمقش زیاده…
بد از اونور کلاس یکی شروع کرد به دست و پا زدن…
استاد پرسید چی شد؟
گفت: دارم غرق میشم استاد کــــمک !!!! کـــمک!!!!
نامه سر گشاده به شهرداری
از شهردار محترم عاجزانه تقاضامندیم:
پشت در دستشویی های عمومی یه دکمه لایک هم بذارن تا حداقل کامنت هایی رو که ملت مینویسن لایک کنیم بعضیاشون خیلی باحالن
باتشکر
اومدم خونه ، میبینم یه سری کاغذ چسبیده به دیوار ، روش نوشته +18 ، همینطور که مسیر کاغذها رو دنبال میکنم ، میبینم میرسه تو
آشپزخونه ، آخرین برگ روش نوشته :
” آشغالا رو بزار دم درب ”
مامان خلاقه دارم؟
تو یه کافی شاپ تنها نشسته بودم روی یه میز دو نفره …
یهو یه دختر خیلی خوشگل و خوشتیپ اومد گفت:
“شما تنها هستین؟ ”
_ فاز عشوه و غمناک؟ ابی و داریوش گرفتم گفتم خیلی وقته تنهااااااااااااام
گفت خوب من این صندلی رو ببرم اون ور صندلی کمه
به مامان بزرگم می گم یه جمله خبری بگو، می گه: نوه م خنگه.
می گم سوالی بگو، می گه نوه م خنگ بود و من نمی دونستم؟
می گم امری بگو، می گه خنگیتو تابلو نکن!
می گم میشه خنگ توشون نباشه؟ میگه اونوقت میشه نوه یکی دیگه نه نوه من
ﻫﻤﮑﺎﺭ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﺎﺷﺎﻟﻠﻪ اشک ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩ . ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻟﺸﻪ ؟
ﺑﺎﺑﺎﻣﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺩﺍﺭﯾﻤﺶ
گوشیم امروز گم شده بود
زنگ زدم ب خطم ببینم کجاس
خالم جواب داد
گفتم خاله جون گوشیم گم شده بود خواسم ببینم کجاس
خالم گفت :
خاک تو سرت ک گوشی ب اون نازی رو نتونسی دو روز نگه داری خاله جون !
حالا چی کار میکنی ؟
بازم میخوای بری نمونه اش رو بخری ؟
من : خاله جون اونی که الان تو دستته چیه ؟
خالم : کنترل تلوزیونِ . چطور مگه ؟
معلم: هرکی سوال بعدی منو جواب بده میتونه بره خونه.
شاگرد کیفشو از پنجره میندازه بیرون…
-معلم با عصبانیت: کی اون کیفو انداخت بیرون؟
من بودم آقا..خداحافظ
به یارو میگن: با «کوش» یک جمله بساز، گفت: شلوار من کوش؟ گفتند: این که نشد، «کوش به معنی کوشش.» گفت: شلوار من
کوشش؟ گفتند: بابا، «کوشش یعنی کار.» گفت: خب از اول میگفتین، شلوار کار من کوشش؟
فرق قصه گفتن والدین مهربون با عصبانی:
والدین مهربون:ی شب ی پری کوچولو..
والدین بی اعصاب:ی شب ی جن از قبر اومد بیرون گفت:اون کیه نمیخوابه الان میام میخورمش
بابای یارو مریض میشه زنگ میزنه آمبولانس بیاد
خانوادگی سوار آمبولانس میشن !
تو راه دکتر میپرسه مریض کیه ؟
یارو میگه حالش خوب نبود موند خونه …
داستان کوتاه
شب سردی بود
پیرزن بیرون میوه فروشی زل زده بود به مردمی که میوه میخریدن
شاگرد میوه فروش تند تند پاکت های میوه رو توی ماشین مشتری ها میذاشت و انعام میگرفت
پیرزن باخودش فکر میکرد چی میشد اونم میتونست میوه بخره ببره خونه
رفت نزدیک تر
چشمش افتاد به جعبه چوبی بیرون مغازه که میوه های خراب و گندیده داخلش بود
با خودش گفت چه خوبه سالم ترهاشو ببره خونه
می تونست قسمت های خراب میوه ها رو جدا کنه وبقیه رو بده به بچه هاش
هم اسراف نمیشد هم بچه هاش شاد میشدن
برق خوشحالی توی چشماش دوید
دیگه سردش نبود ! ....

خدایا او هنوز زندگی را نفهمیده است!!!
چه برسد به درد
زندگی به درد هایش نمی ارزد



نفس هایش خسته بودند ولی امیدش نه
گوشه ی چشم هایش تر بودند
وحالش بد تر
لبخند زدن سخت است
لبخند زدن امید میخواهد

من که از پژمردن یک شاخ گل
از نگاه ساکت یک کودک بیمار
اشک در چشمانم و بغضم در گلوست
می خواهم برایت بنویسم ...برایت بنویسم مثل تو درد دارم به برگی از یاس شعرهای بهاری با تو
بودن را می نویسم
اشکهایم جاریست و هیچ کس نمی پرسد از چه می ترسم؟
منبع:
اشک: سلام دوستان
امروز به صورت اتفاقی به یه وبلاگ راهنمایی شدم که بعضی از نویسنده هاش سرطانی بودن
اینو از اونجا گرفتم مطالباشون واقعا تاثیر گذاره
هر آنچه از دل برآید بر دل نشیند
پیشنهاد میکنم یه سر به وبلاگشون بزنید : http://nokhbe21.blogfa.com/
ممنون :)
دفع گرما در ورزش موضوعی حیاتی است. با این تصور که زنان در این زمینه، تحمل کمتری دارند...
فعالیت ورزشی و گرمای محیط دو عامل برای افزایشیافتن درجه حرارت بدن بهشمار میآیند. در این میان، اگر رطوبت محیط هم بالا باشد و عرق بدن نتواند بهراحتی از سطح پوست تبخیر شود؛ فشار وارد بر بدن بیشتر از قبل میشود. درنتیجه، در این شرایط باید خیلی بیشتر مراقب بود؛ زیرا ممکن است خطرات و مشکلاتی جدی سلامت را تهدید کند.
دمای بدن با اندکی نوسان حدود ۳۷ درجۀ سانتیگراد است. برای حفظ دامنۀ طبیعی درجه حرارت، باید میزان دفع حرارت با تولید و جذب آن برابر باشد. جذب گرما بهوسیلۀ تشعشع ازطریق خورشید یا دیگر اجسام گرم حاصل میشود. در تمرینهای سخت و کوتاهمدت تولید حرارت ۱۰تا۱۶ برابر مقدار پایه افزایش مییابد.
تأثیر هوای گرم بر فعالیتهای بدنی
هرقدر محیط گرمتر باشد، بههمان اندازه جریان خون بهسمت پوست بیشتر میشود و درنتیجه، حجم خون دردسترس عضلات کمتر خواهد بود. این کاهش جریان خون عضلانی به مفهوم جذب اکسیژن و مواد سوختی کمتر و دفع اندک مواد زاید در عضلات است. بنابراین فردی که با ظرفیت کم قلبیعروقی در هوای گرم فعالیت میکند، ابتدا در اندامهایش احساس رخوت و سنگینی میکند. سپس نشانههای خستگی مفرط، سرگیجۀ شدید، استفراغ، درک نادرست از محیط اطراف و سرانجام شوک ظاهر میشود.
در افراد ورزیده ظرفیت قلبیعروقی بالاست و درنتیجه، فرد میتواند خون لازم عضلات و نواحی زیرجلدی را تأمین کند. در این افراد، آستانۀ تعریق کمتر و قابلیت عرقریزی بالاست. در این حالت، بدن سریعتر خنک میشود، بازگشت وریدی افزایش مییابد، برونده قلب افزایش مییابد، درنتیجه، این افراد در محیط گرم، عملکرد ورزشی بهتری را درمقایسهبا دیگران خواهند داشت.
آرزو میکنم یه موزیکی که خیلی وقته دنبالشی و هیچ اسمی ازش نمیدونی رو یهو یه
جای پیدا کنی
آرزو میکنم وقتی دارن ازت تعریف می کنن اتفاقی رد بشی و بشنوی
آرزو میکنم اونقد بخندی که از چشات اشک بیاد
آرزو میکنم یه بویی که باهاش خیلی خاطره های خوب داری رو یه جا به مشامت
بخوره
آرزو میکنم وقتی حواست نیس سرتو بالا بیاری رو ببینی یکی که خیلی دوسش داری
رو ببینی که داره با لبخند و یه حس مثبت بهت نگاه میکنه
آرزو میکنم یه چیزی که کوچیکه ولی فکر نمیکردی حالا حالاها داشته باشیش یا
اتفاق بیوفته رو بدست بیاری
این آرزو ها خیلی کوچیکن ولی خیلی لذت بخشن
امیدوارم بهشون برسین
دومین پست در رابطه با رفع بوی دهان با استفاده از گیاهان دارویی
لطفا جهت مشاهده به ادامه مطلب بروید...
منتظر نظراتتون هستیم