بگو با خستگان ، صبح سعادت سر زد از خاور
مشام جان معطر مي شود ار نکهت دلبر
سحر بشگفت در دامان نرجس نوگل زهرا
تبسم مي کند منجي عالم بر رخ مادر
خدايا عيدي ما را ظهور او عنايت کن
که ما را جز ظهور او نباشد حاجتي ديگر



تاريخ : جمعه 31 خرداد 1392 ا 21:57 نويسنده : ا

ایمان دارم به فردایی که می‏آید فردای سبز
فردای روشن از گل فردای سراسر سپیده فردای باران‏خیز
علی‏رغم همه ناامیدی‏ها علی‏رغم همه بی‏عدالتی‏ها علی‏رغم همه بی‏تفاوتی‏ها
زنجیرها تازیانه‏ها شکنجه‏ها به فردایی که روز گل نرگس است روز جهانی باران و پونه است
روز جهانی مهربانی است روز جهانی اقاقیا روز جهانی عدالت است
با وجود همه رنج‏ها نامرادی‏ها مصیبت‏ها با وجود این بی‏شمار آدم‏های آهنی و سنگ
با وجود این همه برج‏های دروغین این همه دیوارهای شعارزده این همه مرزهای ناامن
این همه آدم‏های انسان‏نما ایمان دارم به فردایی که روز بارش صلوات است
روز بارش یکریز «ایاک نعبد و ایاک نستعین» است روز شرمساری گناه است
روز آشکاری حقیقت است روز قیامت انتظار است ای زیباترین سلام صریح
زیباترین نگاه شگفت‏انگیز از امروز، لحظه‏ها، آمدنت را شادباش می‏گویند
و بر تمام پرنده‏های عاشق فروردین لبخند می‏زنند از امروز، آواز قدم‏های تو را
تمام دقیقه‏ها به گوش ایستاده‏اند چیزی به تماشا نمانده است....




ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 31 خرداد 1392 ا 18:26 نويسنده : ایمانیان ا

ولادت جوانه ي خورشيد کربلا، زیباترین، بااخلاق ترین، داناترین و رشیدترین جوان تاریخ حضرت علي اکبر و روز خودمون، روز جوان و همه دل جوونا مبارک

 



تاريخ : پنج شنبه 30 خرداد 1392 ا 9:11 نويسنده : اشک ا

 

سلام دوستان

با اینکه میدونم هیچ کدوم از بچه ها به وبلاگ سر نمیزنن( متأسفانه) ولی صعود مقدرانه تیم ملی فوتبال مون رو به جام جهانی 2014 برزیل تبریک میگم کی فکر میکرد ایران به عنوان تیم اول گروه صعود کنه امیدوارم شروعی باشه برای درخشش دوباره تیم ملی و از این به بعد دیگه دغدغه صعود به جام جهانی رو نداشته باشم و دغدغه مون صعود به مرحله بعد باشه.

خدایا شکرت



تاريخ : سه شنبه 28 خرداد 1392 ا 19:25 نويسنده : اشک ا

 



تاريخ : شنبه 31 خرداد 1392 ا 22:3 نويسنده : heidari ا

دیشب تا ساعت پنج پای کامپیوتر بودم

صبح پا شدم دیدم چشام شده کاسه خون

به لبم داغ جنون به کنارم تو بمون ! نرو با دیگری!



تاريخ : شنبه 27 خرداد 1392 ا 22:0 نويسنده : heidari ا

چندتا فامیل پیر داریم همیشه توی عروسی ها میومدن سیخونک میزدن تو پهلوم

در گوشم میگفتن :

بعدی تویی,بعدی تویی...

البته دیگه اینکارو نمیکنن...

چون توی مجلسهای ختم، منم باهاشون همین کارو میکردم!!!



تاريخ : شنبه 25 خرداد 1392 ا 21:58 نويسنده : heidari ا

پسره با دوستش چت میکرده
پسر : می‌شه یکم دیگه بمونی ؟ من خیلی‌ دوست دارم باهات حرف بزنم
دختر: نمیتونم، بایدبرم
پسر : PLZzZz یکم دیگه بمون
دختر: نمی‌شه! مامانم گفته اگه الان نرم بخوابم میاد پایین و سرمو میکوبه به کیبو فگئو تبخد آوعپقبسفدگ قکتو !!!

خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه


 



تاريخ : چهار شنبه 22 خرداد 1392 ا 11:55 نويسنده : اشک ا

شیوه های مخ زدن در کشورهای مختلف
فرانسه:
پسر: بن ژور مادام! حقیقتش رو بخواید من از شما خوشم آمده و میخواهم اگر افتخار بدید با هم آشنا شیم!
دختر: با کمال میل موسیو!

... ایتالیا:
پسر: خانوم من واقعا شمارو از صمیم قلب دوست دارم و بسیار مایلم که بیشتر با شما آشنا شم!
دختر: من هم از شما خوشم اومده و پیشنهاد شمارو باکمال میل می پذیرم!

انگلیس:
پسر: با عرض سلام خدمت شما خانوم محترم!خانوم من چند وقت هست که از شما خوشم اومده می میخوام اگه مایل باشید باهم باشیم!
دختر: چرا که نه؟ میتونیم در کنار هم باشیم!

ایران:
پسر: پیـــــ­ـــــس ... پیس پیس ...پــــــــــــــ­ـــــــــی ـــــــــــــــ­ـس ... پیییییییییس­ ...ســــــــووو­وو ... ســــــــــوووو­ ...ســــــــــــس ... ســــــــــــــ­ــــــــــ ـــــــــــس...
پــــــــِـخخخخخ ... چِــخــــــــــ­ـــــه ...هووووووی با تواما! بیا شماره مو بگیر بزنگ!
دختر: خفه شو! کصافطِ عوضی! مگه خودت خوار و مادر نداری راه افتادی دنبالِ ناموس مردم،بی ناموس!شماره تو میگیرم فقط واسه اینکه شرتو زود کم کنی!ساعت 10 زنگ میزنم



تاريخ : شنبه 18 خرداد 1392 ا 2:18 نويسنده : heidari ا

میترسم این جوری که صدا سیما پیش میره , نسل جدید فکر کنن تنها راه حاملگی , استفراق کردنِ!



تاريخ : سه شنبه 19 خرداد 1392 ا 3:36 نويسنده : heidari ا
چند سال پیش یک روز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه می کردم و تخمه می خوردم.
ناگهان پدر و مادر و آبجی بزرگ و خان داداش سرم هوار شدند و فریاد زدندکه :
(( ای عزب! ناقص! بدبخت! بی عرضه! بی مسئولیت! پاشو برو زن بگیر)).
رفتم خواستگاری، دختر پرسید: مدرک تحصیلی ات چیست؟ گفتم: دیپلم تمام!
گفت: بی سواد! امل! بی کلاس! ناقص العقل! بی شعور! پاشو برو دانشگاه.
رفتم چهار سال دانشگاه لیسانس گرفتم برگشم، رفتم خواستگاری.
پدر دختر پرسید: خدمت رفته ای؟ گفتم : نه هنوز. گفت: مرد نشد نامرد! بزدل! ترسو!
سوسول! بچه ننه! پاشو برو سربازی. رفتم دو سال خدمت سربازی را انجام دادم و برگشتم.
رفتم خواستگاری. مادر دختر پرسید: شغلت چیست؟ گفتم فعلا کار گیر نیاوردم.
گفت: بی کار! بی عار! انگل اجتماع! تن لش! علاف! پاشو برو سر کار.
رفتم کار پیدا کنم گفتند: سابقه کار می خواهیم. رفتم سابقه کار جور کنم. گفتند: باید کار کرده باشی
تا کار بدهیم. دوباره رفتم کار کنم، گفتند باید سابقه کار داشته باشی تا کار بدهیم.
برگشتم رفتم خواستگاری گفتم : رفتم کار کنم گفتند سابقه کار ، رفتم سابقه کار جور کنم گفتند باید کار
کرده باشی. گفتند: برو جایی که سابقه کار نخواهد. رفتم جایی که نخواستند. گفتند باید متاهل باشی!.
برگشتم رفتم خواستگاری گفتم : رفتم جایی که سابقه کار نخواستند ولی گفتند باید متاهل باشی.
گفتند باید کار داشته باشی تا بگذاریم متاهل شوی. رفتم گفتم: باید کار داشته باشم تا متاهل شوم.
گفتند: باید متاهل باشی تا به تو کار بدهیم.
برگشتم رفتم نیم کیلو تخمه خریدم دوباره دراز کشیدم جلوی تلویزیون و فوتبال نگاه کردم!!!


تاريخ : سه شنبه 17 خرداد 1392 ا 3:32 نويسنده : heidari ا

مي نويسم از تو!!

 

از تو اي شادترين،

اي تازه ترين نغمه ي عشق !!

تو كه سر سبز ترين منظره اي

تو كه سرشارترين عاطفه را نزد تو پيدا كردم !!

و تو كه سنگ صبورم بودي در تمام لحظاتي كه

خدا شاهد غصه و اندوهم بود...!!

به تو مي انديشم ...

به تو مي بالم ...

واز تو مي گيرم ...

هر چه انگيزه درونم دارم !!

من شباهنگام آن دم كه تو را نزد خود مي بينم بهترين آرامش

برترين احساس نياز در دلم مي جوشد

روزها مي گذرد ...

عشق ما رو به خدايي شدن است رو به برتر شدن از هر حسي كه...!!!



تاريخ : سه شنبه 22 خرداد 1392 ا 3:24 نويسنده : heidari ا

روی قبرم بنویسید کبوتر شدو رفت

زیر باران غزلی خواند،دلش تر شدو رفت

چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم

آنقدر غرق جنون بود که پرپر شدو رفت

روز میلاد همان روز که عاشق شده بود

مرگ با لحظه ی میلاد برابر شدو رفت

او کسی بود که از غرق شدن می ترسید

عاقبت روی تن ابر شناور شدو رفت

هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد

پسری ساده که یک روز کبوتر شدو رفت



تاريخ : سه شنبه 14 خرداد 1392 ا 3:23 نويسنده : heidari ا
تاريخ : پنج شنبه 9 خرداد 1392 ا 16:4 نويسنده : ا

آهایــــــــــــــی غریبه.......!

کنارش میشینی و فقط با چند آیه قرآن محرمش میشوی!

و من.....

ومن آشنا با یک دنیا عشق و حسرت

به او....

نامـــــحــــــــــــــرمـــــــــــــم...



تاريخ : چهار شنبه 16 خرداد 1392 ا 17:20 نويسنده : heidari ا


مرد است دیگر...

گاهی تند میشود گاهی عاشقانه میگوید...

مرد است دیگر ,

غرورش اسمان و دلش دریاست...

تو چه میدانی از بغض گلو گیر کرده یک مرد؟

تو چه میدانی که چشمانت دنیای او شده؟

تو چه میدانی از هق هق شبانه او؟

که فقط خودش خبر دارد و بالشش...

مرد را فقط مرد میفهمد و مرد!


تاريخ : چهار شنبه 12 خرداد 1392 ا 17:18 نويسنده : heidari ا



تاريخ : چهار شنبه 14 خرداد 1392 ا 17:4 نويسنده : heidari ا

http://up.campfa.ir/Pictures/0.301_campfa.ir.jpg

 



تاريخ : چهار شنبه 10 خرداد 1392 ا 17:2 نويسنده : heidari ا

سر جلسه امتحان نشستی هرچی تو کلته رو برگه خالی میکنی آخرش نصف صفحه هم پر نمیشه !

بعد یه نفر بلند میشه میگه آقا یه برگه دیگه بدین جا ندارم ! اون لحظه میخوای صندلی رو از پهنا بکنی تو حلقش . . .



تاريخ : چهار شنبه 8 خرداد 1392 ا 16:54 نويسنده : heidari ا

به نسیمی همه راه به هم می ریزد
کی، دل سنگ تو را آه به هم می ریزد؟

سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم می ریزد

 

عشق، بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد

آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است
دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد

آه! یک روزهمین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد

فاضل نظری



تاريخ : دو شنبه 6 خرداد 1392 ا 19:42 نويسنده : اشک ا

نزﺩﯾﮏ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎﯼ "ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺒﺎﺷﯿﺪ"
ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ؟
-1ﺟﻤﻊ ﮐﻦ ﺑﺎﺑﺎ ﮐﺎﺭ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ
- 2 ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﻪ ﺭﻭﺡ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭﯼ ؟؟؟؟
-3 ﺟﻤﻊ ﮐﻦ ﺑﺎﺑﺎ ﻗﻠـــــــﯿﻮﻥ ﺩﯾﺮ ﺷﺪ
- 4ﺧﻔﻪ ﻣﯿﺸﯽ ﯾﺎ ﺑﯿﺎﻡ ﺧﻔﻪ ﺍﺕ ﮐﻨﻢ
- 5 ﺟﻮﻥ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﺩﺭﺱ ﺑﺴﻪ
- 6 ﺍﺳﺘـــــــــــــــــــﺎﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﻡ
ﺑﻮﻓﻪ!ﻭﻟﻤﻮﻥ ﮐﻦ
- 7 ﺑﺮﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺩﯾﮕﻪ ...
- 8 ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯿﺖ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻤﻮﻥ ﮐﻦ
- 9 ﺑﺲ ﮐﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺻﺪﺍﺕ ﺭﻭ ﻧﺮﻭﻩ
- 10 ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺳﺎﻋﺖ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺗﻘﻮﯾﻢ ﻫﺴﺘﺎ !
- 11 ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺗﯿﺘﺮﺍﮊ ﺭﻓﺖ



تاريخ : شنبه 7 خرداد 1392 ا 16:41 نويسنده : heidari ا
داره ساسی مانکن گوش میده :|

 

 


 

اینم شجریان :)

 



تاريخ : شنبه 6 خرداد 1392 ا 14:51 نويسنده : heidari ا

دخترا بهترین گل دنیا هستند

.

 

.

  

اما نه!!!

 

.

  

.

 

صبر کنید

 

.

 

.

 

.

 

پرچم کمک داور بالاست!!!

 

بعله آفسایده



تاريخ : شنبه 4 خرداد 1392 ا 14:43 نويسنده : heidari ا

سلام، مونده بودم برای این روز چه نوع پستی بذارم مذهبی، طنز، جدی، خودمونی یا اصلا غمناک چون به نتیجه ای نرسیدم گفتم همشو بذارم والا...

 

حل شود صد مشکلم با گفتن یک یا علی،
قلب من خورده گره از روز اول با علی،
محرم میقات را گفتم چه گویی زیر لب،
عاشقانه یک تبسم کرد و گفتا یا علی.
ولادت امیر المومنین را به همه پدران تبریک میگویم.

سلامتی پدر
که مثل کوهه ولی از سنگ نیست

به گوش باشید یک کشتی در حال بارگیری چندین هزار تن جوراب در چین است همه با هم دعا کنیم سالم و بموقع برای روزپدر و مرد به ایران برسه!

سلامتی اونایی که امروز براشون پر از غمه
چون بیشتر از هر روزی جایه خالی پدر رو احساس میکنن
سلامتی خودشون و شادی پدراشون صلوات

و بالاخره

روز
بابام
بابات
باباش
مبارک
 



تاريخ : پنج شنبه 2 خرداد 1392 ا 16:57 نويسنده : اشک ا
دخترانی كه در این دنیا دوست پسر ندارن ...
خداوند آنان را در آخرت مورد خطاب قرار داده و میفرماید:

ایتها النسوان !!!

اینهمه پسر گوگولی مگولی واستون اون دنیا فراهم كردیم، نتونستید یكیشو توربزنید ...
حالا میخواهید اینجا كه پر از حوری های بغایت نانازتر از شما هستن من براتون چی كار كنم؟!!!:))



تاريخ : جمعه 5 خرداد 1392 ا 17:5 نويسنده : heidari ا

این موقع از سال کـه نه کولر روشنه و نه بخاری, باباها خیــلی بیقرارن...

.

.

هــی الکی تو خونه راه میرنُ درِ کابینتا رو بازُ بسته میکنن



تاريخ : جمعه 2 خرداد 1392 ا 16:54 نويسنده : heidari ا
.: Weblog Themes By : VioletSkin.lxb.ir :.