بیتوته ی کوتاهی است جهان
در فاصله گناه و دوزخ
خورشید هم چون دشنامی برمی آید
و روز شرمساری ی جبران نابذیری ست
اه.. بیش از آنکه در اشک غرقه شوم چیزی بگوی
درخت جهل معصیت بار نیاکان است
و نسیم وسوسه ایست نا به کار
مهتاب باییزی کفری ست که جهان را می آلاید
چیزی بگوی بیش از آنکه در اشک غرقه شوم
چیزی بگوی
هر دریچه نغز
بر چشم انداز عقوبتی می گشاید.
عشق
رطوبتی ست
و آسمان سربناهی
تا به خاک بنشینی و بر سرنوشت خویش گریه ساز کنی.
آه..بیش از آنکه در اشک غرقه شوم چیزی بگوی هر چه باشدچشمه ها از
تابوت می جوشند
و سوگ واران زولیده آبروی جهان اند
عصمت به آینه مفروش .
خاموش منشین خدا را
بیش از آنکه در اشک غرقه شوم
از عشق چیزی بگوی..........
..شاملو..
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:حتتما مرررسی