روی قبرم بنویسید کبوتر شدو رفت
زیر باران غزلی خواند،دلش تر شدو رفت
چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم
آنقدر غرق جنون بود که پرپر شدو رفت
روز میلاد همان روز که عاشق شده بود
مرگ با لحظه ی میلاد برابر شدو رفت
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شدو رفت
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
پسری ساده که یک روز کبوتر شدو رفت
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : سه شنبه 14 خرداد 1392
ا 3:23 نويسنده : heidari ا