آن طرف در پس ديوار دلم منتظراست
مثل يك مرغ گرفتار دلم منتظر است
قدمي رنجه كن اي گل قدمت بر چشمم
درغمم اين همه مگذار دلم منتظر است
نظرات شما عزیزان:
noor
ساعت1:57---22 تير 1392
ای غنچه خندان، چرا خون در دل ما میکنی
خاری ز خود میبندی و ما را ز سر وا میکنی
نفسی ز یاد بنشین، سخنی بگو بشنو
که به تشنگی بمردم بر آب زندگانی
جان ریخته شد با تو، آمیخته شد با تو
چون بوی تو داردجان، جان را هله بنوازم
توبه بر لب، سبحه بر کف، دل پر از شوق گناه
معصیت را خنده آید ز استغفار ما
خاری ز خود میبندی و ما را ز سر وا میکنی
نفسی ز یاد بنشین، سخنی بگو بشنو
که به تشنگی بمردم بر آب زندگانی
جان ریخته شد با تو، آمیخته شد با تو
چون بوی تو داردجان، جان را هله بنوازم
توبه بر لب، سبحه بر کف، دل پر از شوق گناه
معصیت را خنده آید ز استغفار ما
تاريخ : پنج شنبه 20 تير 1392
ا 20:25 نويسنده : heidari ا